- 6067
- 1000
- 1000
- 1000
لحظه ایثار
در اردوگاه اسیران ایرانی (تکریت عراق) «روح الله» طبق نقشهای که «حسین» قبل از شهادتش آن را طراحی کرده، با کمک دیگر همرزمانش، به دنبال فرصتی مناسب است تا شلنگهای سرم را در داخل تانکر آب تصفیه شده مخصوص نیروهای عراقی قرار دهند.
از ایرانصدا بشنوید
در اردوگاه اسیران ایرانی، در نزدیکی شهر تکریت عراق، «روح الله» درپی نقشهای است که «حسین» قبل از شهادت، آن را طراحی کرده است. روح الله برای پیدا کردن نقشه، وسایل «رسول» را به هم میریزد، اما چیزی دستگیرش نمیشود. «نقید فاضل» معاون اردوگاه، بعد از شهادت حسین وضع اردوگاه را چندان آرام نمیبیند و به نیروهای خودش هشدار میدهد که آماده مقابله با واکنش اسیران ایرانی باشند.
«اکبر» و روح الله برای اجرای مقاصدی که در نظر دارند، اردوگاه را در مواقع مناسب، برای شناسایی کامل، با قدمهای خود اندازه میگیرند. ازطرفی روحالله، به خاطر این که حسین در آخرین لحظه حیات، فقط نام «منصور» را به زبان آورد، به سراغ او میآید و منصور هم از ارتباطش با حسین و وظیفه خودش که فراهم کردن شلنگهای سرم بوده، صحبت میکند.
ازطرفی رسول نقشه را به روح الله و اکبر داده و «محمد» را در جریان قرار میدهد. روح الله و اکبر، شبانه، نزد محمد میروند و برنامه خود را براساس نقشه حسین، برای محمد شرح میدهند و ادامه کار را مبنی بر موافقت کامل محمد میدانند. محمد هم به دلیل عجول بودن اکبر از آنها میخواهد که چند روزی به او مهلت دهند.
شب اجرای نقشه، رضا در آسایشگاه همه را سرگرم کرده و سروصدا به راه میاندازد و اکبر و روح الله از فرصت استفاده میکنند و از آسایشگاه بیرون میزنند و آنجا با مشکلات فراوان، شلنگهای سرم را در داخل تانکر آب تصفیه شده مخصوص نیروهای عراقی قرار میدهند تا بتوانند آب سالم را به دیگر اسیران برسانند، اما به محض اینکه جلوی در آسایشگاه میرسند، صدای آژیر خطر بلند میشود. «نقید فاضل» تونل مرگی آماده کرده و از روح الله و اکبر میخواهد که از آن بگذرند. روح الله به دلیل ضربههایی که در تونل مرگ به او اصابت میکند، چندین روز حال مناسبی ندارد و رسول هم با استفاده از آب آلوده شدیداً بیمار میشود.
«اکبر» و روح الله برای اجرای مقاصدی که در نظر دارند، اردوگاه را در مواقع مناسب، برای شناسایی کامل، با قدمهای خود اندازه میگیرند. ازطرفی روحالله، به خاطر این که حسین در آخرین لحظه حیات، فقط نام «منصور» را به زبان آورد، به سراغ او میآید و منصور هم از ارتباطش با حسین و وظیفه خودش که فراهم کردن شلنگهای سرم بوده، صحبت میکند.
ازطرفی رسول نقشه را به روح الله و اکبر داده و «محمد» را در جریان قرار میدهد. روح الله و اکبر، شبانه، نزد محمد میروند و برنامه خود را براساس نقشه حسین، برای محمد شرح میدهند و ادامه کار را مبنی بر موافقت کامل محمد میدانند. محمد هم به دلیل عجول بودن اکبر از آنها میخواهد که چند روزی به او مهلت دهند.
شب اجرای نقشه، رضا در آسایشگاه همه را سرگرم کرده و سروصدا به راه میاندازد و اکبر و روح الله از فرصت استفاده میکنند و از آسایشگاه بیرون میزنند و آنجا با مشکلات فراوان، شلنگهای سرم را در داخل تانکر آب تصفیه شده مخصوص نیروهای عراقی قرار میدهند تا بتوانند آب سالم را به دیگر اسیران برسانند، اما به محض اینکه جلوی در آسایشگاه میرسند، صدای آژیر خطر بلند میشود. «نقید فاضل» تونل مرگی آماده کرده و از روح الله و اکبر میخواهد که از آن بگذرند. روح الله به دلیل ضربههایی که در تونل مرگ به او اصابت میکند، چندین روز حال مناسبی ندارد و رسول هم با استفاده از آب آلوده شدیداً بیمار میشود.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان