- 12682
- 1000
- 1000
- 1000
گنجور بزرگ
حکایت پیر فرزانه «حکیم نظامی گنجوی» از آنجا آغاز میشود که همسر فرمانروای موصل، برای بردن «اقبال نامه اسکندری» به نزد او آمده و در کنار رود گنجه سراپرده علم کرد تا در مصاحبت پیر گنجه از روایت زندگی او آگاه شود.
از ایرانصدا بشنوید
همسر فرمانروای موصل، برای بردن «اقبال نامه اسکندری» که یکی از پنج گنج «حکیم نظامی گنجوی» بود، در کنار رود گنجه سراپرده گسترانید و به گفتوگو با پیر فرزانه گنجه نشست. حکیم از نام و نشان خود آغاز کرد و با اشاره به گذشتههای دور، ماجرای زلزله ویرانگر پیش از ولادتش را، از زبان پدر و مادرش، برای خاتون موصل روایت کرد.
سحرگاه فرارسید؛ سخن از بلای خانمانسوز دیگری به میان آمد که به دست «دیمیتری»، فرمانروای غارتگر تفلیس، بر گنجه فرود آمد. پس از آن شاعر با شور و عشق و نشاط، سخن از نوباوگی آغازید و این که چگونه شورِ شعر در تاروپود و خون او جریان یافت. مادرش گمان برد این تحول شگرف در الیاس نوجوان، نوعی بیماری است؛ اما با آمدن استادِ الیاس، طبیب حاذق و بیهمتای گنجه بر بالین او، مادر آگاه شد که به راستی فرزندش از نوادر و نوابغ روزگار است. پس آرامش به خانهشان بازگشت و الیاس بر بالین مادر مهربان نشست تا او را آسوده خاطر کند.
سحرگاه فرارسید؛ سخن از بلای خانمانسوز دیگری به میان آمد که به دست «دیمیتری»، فرمانروای غارتگر تفلیس، بر گنجه فرود آمد. پس از آن شاعر با شور و عشق و نشاط، سخن از نوباوگی آغازید و این که چگونه شورِ شعر در تاروپود و خون او جریان یافت. مادرش گمان برد این تحول شگرف در الیاس نوجوان، نوعی بیماری است؛ اما با آمدن استادِ الیاس، طبیب حاذق و بیهمتای گنجه بر بالین او، مادر آگاه شد که به راستی فرزندش از نوادر و نوابغ روزگار است. پس آرامش به خانهشان بازگشت و الیاس بر بالین مادر مهربان نشست تا او را آسوده خاطر کند.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان