منو
یک قمقمه از کوثر

یک قمقمه از کوثر

  • 16 قطعه
  • 383 دقیقه مدت کتاب
  • 10208 دریافت شده
این مجموعه ، بر گرفته از حکایت ها و داستان هایی است که فصل مشترک همه آنها شفاعت یا پناه بردن به امام هشتم، علی ابن موسی الرضا (ع)، برای رهایی از درد و اندوه این جهان یا طلب آمرزش برای آن جهان است.

از ایرانصدا بشنوید

خیانت :
«همایون» به جرم دزدی بازداشت شده، درحالیکه بی گناه است. او به امام هشتم ( ع) متوسل می شود و رویایی می بیند که او را ....

نشانی از پدر:
«گل گوز» سرکرده مغولان که مسبب مرگ «سید علی»، استاد کاشی‌کار بقعه متبرک امام هشتم (ع) است، سالها پس از حمله‌ای که به نوغان کرده، بار دیگر به آنجا بازمی گردد. «معصومه سادات» همسر سید علی کاشی‌کار، انگشتری همسرش را در دست او می بیند و متأثر می شود. اما این پایان ماجرا نیست....

اتوبوس:
«مراد» و «مسعود» به طور شریکی صاحب یک اتوبوس مسافربری هستند که مسافر به مشهد می برد. مراد عادت دارد از مسافران برای دیدن گنبد امام هشتم (ع) رونما بگیرد؛ اما مسعود این کار را غلط می داند و به خاطر همین مسئله شراکتش را با مراد به هم می زند. مراد پس از به هم خوردن شراکتش با مسعود....

سفر با پرونده:
«عاطفه» که برادرش بی گناه به زندان افتاده به «احسان» که وکیل زبردستی است، رو می آورد که وکالت برادرش را برعهده بگیرد. احسان پیش از این خواب دیده که در صحن حرم امام رضا (ع) است و باعث آزادی فردی می شود. او به واسطه خوابی که دیده است با را هنمایی مادرش این کار را بر عهده می گیرد و....

سفرنامه:
«ابن حوقل» (مورخ و تاریخ نگار ) به سرزمین توس می رسد. او یک مورخ است که با حاکمان رفت و آمدی ندارد؛ ازطرف سپهسالار خراسان "امیر منصور" دعوت می شود. امیر منصور بر خلاف حاکمان دیگر سعی در آبادانی توس دارد و از ابن حوقل هم می خواهد که در باره نوغان بنویسد، و این امر دست مایه ای می شود برای ....

شفق در شکار گاه :
اسبی به نام «شفق» در نزدیکی طوس افسار پاره می کند و گم می شود، صاحب آن «انوشیروان زرتشتی» در جستجوی آن به شکارگاهی می رسد که «سلطان سنجر» برای بهبود پسرش که سخت بیمار است (پزشکان از او قطع امید کرده اند) درست کرده است. از طرف دیگر پسر سلطان سنجر با دیدن اسب به دنبال او می رود و اسب او را به سمت بقعه امام هشتم(ع) می برد....

سلطان پدر، سلطان پسر:
«سلطان محمد غزنوی» از گذشته پدر خود شرمسار است و دلش می‌خواهد ستم‌هایی را که بر بقعه و بارگاه امام هشتم (ع) از جانب گذشتگان روا داشته شده جبران کند؛ او به فرزندش «مسعود» هم این نصیحت را می کند که در بازسازی بقعه بکوشد ....

ترس از مغول ها:
مغولان به «نوغان» می رسند و مردم نوغان که همگی از سادات هستند، نمی دانند درمقابل مغولان چه عکس العملی نشان دهند. «سید یوسف» بزرگ مردم نوغان، آنها را به تسلیم دربرابر مغولان دعوت می کند و معتقد است که صاحب بقعه (امام هشتم (ع) خود از بارگاه خود و مردم محافظت خواهد کرد....


امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

5

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    نظری ثبت نشده است

تصاویر

کتاب گویا