منو
دکتر جوان

دکتر جوان

  • 4 قطعه
  • 56 دقیقه مدت کتاب
  • 2713 دریافت شده
نویسنده: مرضیه فتحی
کارگردان: اکبر زنجان پور
قالب: نمایشی
دسته‌بندی: رمان و داستان
«دکتر فیاض‌بخشِ» جوان، تصمیم می گیرد برای گذراندن دوران خدمتش به روستایی محروم در استان مرکزی برود و به مردم آنجا خدمت‌رسانی کند....

از ایرانصدا بشنوید

«زهرا» خانم، مادر دکتر جوان، با رفتن او چندان موفق نیست و از اینکه پسرش از شهر و خانه ی خود دور می‌شود، اظهار نگرانی می‌کند، ولی دکتر اصرار دارد که دوره‌ی خدمتش را در راه خدمت‌رسانی به مردم محروم سپری کند.
آن طور که گفته می شود مردم این روستا از وضعیت بهداشت بسیار بدی رنج می‌برند و بیماری‌های واگیر در بین آنها شایع شده است.
راننده‌ای که دکتر را به این روستا آورده به او می گوید احتمالاً تو را به اینجا تبعید کرده‌اند، چرا که اینجا بسیار وضعیت وحشتناکی دارد. او از دکتر می‌خواهد که زودتر درخواست جابه‌جایی کند و وقت خود را در این روستای آلوده تلف نکند. دکتر به او می‌گوید داوطلبانه به اینجا آمده است و راننده از شنیدن این حرف بسیار تعجب می‌کند.
با رسیدن به روستا، بوی بسیار نامطبوعی به مشام می‌رسد که حاصل فضولات حیوانی است که در زمستان به جای سوخت استفاده می‌‌کنند.
راننده همچنان به دکتر اصرار می‌کند که از آمدن به اینجا پشیمان خواهد شد؛ چرا که مردم این روستا هیچ تمایلی به همکاری با پزشکانی که به اینجا آمده‌اند، ندارند.
او می گوید این روستا یک حکیم سرشناس به نام «ننه چِمچاره» دارد که مردم اعتقاد خاصی به نحوه ی درمان او دارند.
در بدو ورود به روستا، دکتر جوان از راننده می‌شنود که فرزند کدخدای ده به واسطه ی یک بیماری در وضعیت بسیار بدی قرار دارد و ظواهر امر حاکی از این است که سیاه و کبود شده است و ننه چمچاره (حکیم باشی روستا) بالای سر اوست.
وقتی که «دکتر فیاض بخش» خود را به بالین بیمار می رساند، ننه چمچاره با داد و بیداد شروع به اعتراض می کند و به همه اعلام می کند که این دکتر جوان به‌زودی این طفل معصوم را خواهد کشت و با کدخدا و اهالی درگیر می‌شود.
قبل از اینکه دکتر بر بالین بیمار حاضر شود، ننه چمچاره هر کاری که از دستش برمی‌آمد برای درمان پسر کدخدا انجام داد و این کارهای او باعث شده بود که طفل تا پای مرگ پیش برود. درنهایت دکتر فیاض‌بخش بیمار را از مرگ نجات می‌دهد و کدخدا و همسرش برای قدردانی از او، قول می دهند که هر چه او بخواهد برایش مهیا کنند. دکتر فیاض بخش هم از آنها می خواهد در راه‌اندازی درمانگاه روستا و سروسامان دادن به وضعیت بهداشتی او را یاری کنند.
«محمدعلی» بعد از مدت کوتاهی برای پیگیری مشکلات روستا به تهران می‌آید تا از پدرش «حاج قاسم» و کسبه ی بازار تهران کمک مالی دریافت کند.
دکتر فیاض‌بخش می‌خواهد به عنوان اولین اقدام، یک حمام در روستا بسازند. حاج قاسم قول می‌دهد که یک مجلس گلریزان برپا کند و درآمد آن را برای ساخت حمام روستا هزینه کنند.
او محمدعلی را نزد یکی از دوستانش «آقا سید مهدی» می‌برد تا از نزدیک با هم آشنا شوند. سید مهدی قول می دهد هرکاری از دستش برمی‌‌آید انجام دهد و کوتاهی نکند....

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

5

فصل ها

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

تصاویر

کتاب گویا