- 7809
- 1000
- 1000
- 1000
گرداب
روزهای پایانی شهریورماه 1359 در روستای «کوت سید صالح» که در منطقه مرزی خوزستان قرار دارد، مردم، به ویژه خانواده بابا احمد، غرق در شادی و نشاط بازگشایی زودهنگام مدرسه روستایشان هستند که ناگهان خود را در مهلکه جنگی خانمان سوز مییابند ...
از ایرانصدا بشنوید
روزهای پایانی شهریورماه 1359 در روستای «کوت سید صالح» که در منطقه مرزی خوزستان قرار دارد، مردم، به ویژه خانواده بابا احمد، غرق در شادی و نشاط بازگشایی زودهنگام مدرسه در روستایشان هستند. البته پس از سال ها انتظار و بی توجهی رژیم ضد مردمی ستمشاهی و حالا با مجوز آموزش و پرورش انقلاب این کار انجام میشود. با مساعدت عبدالله آخرین مشکلات نیز حل میشود و رحمان، پسرعموی او، تدریس در مدرسه تازه را می پذیرد. قرار بر این است خانه پدری عبدالله محل مدرسه باشد؛ خانه ای که سالها رها شده بود و این اواخر زائر خمیس به شدت در سودای به چنگ آوردن آن بود.
گویا همه چیز خبر از شکوفایی و فردایی روشن می داد، اما در حالی که بابا احمد با کمک زائر خمیس، لوازم مدرسه ازجمله تخته سیاه، میز و صندلی و دیگر وسایل را از آموزش و پرورش اهواز گرفتند، در راه بازگشت به روستا ناگهان انفجاری مهیب زمین و زمان را به لرزه در می آورد. چند هواپیما منطقه را بمباران می کنند و ناگهان همه چیز رنگ عوض میکند؛ جنگی ویرانگر به وسیله ارتش متجاوز عراق آغاز می شود.
احمد که از اوضاع و احوال نگران است، پیش عبدالله میرود و در همان لحظات که از حمله عراقی ها حرف می زند، چند گلوله توپ در آب منفجر می شود و ماهیهای زیادی را می کشد. همچنین بلم عبدالله هم منفجر می شود.
از سوی دیگر، قضبان پسر جبارخان که هم کاسه دیروز دربار شاه و فراری ضدّ انقلاب امروز است، به همراه عواملش، به ویژه طارق، خائنانه ستون پنجم دشمن شدند و از پشت به مردم بی دفاع خنجر می زنند ...
گویا همه چیز خبر از شکوفایی و فردایی روشن می داد، اما در حالی که بابا احمد با کمک زائر خمیس، لوازم مدرسه ازجمله تخته سیاه، میز و صندلی و دیگر وسایل را از آموزش و پرورش اهواز گرفتند، در راه بازگشت به روستا ناگهان انفجاری مهیب زمین و زمان را به لرزه در می آورد. چند هواپیما منطقه را بمباران می کنند و ناگهان همه چیز رنگ عوض میکند؛ جنگی ویرانگر به وسیله ارتش متجاوز عراق آغاز می شود.
احمد که از اوضاع و احوال نگران است، پیش عبدالله میرود و در همان لحظات که از حمله عراقی ها حرف می زند، چند گلوله توپ در آب منفجر می شود و ماهیهای زیادی را می کشد. همچنین بلم عبدالله هم منفجر می شود.
از سوی دیگر، قضبان پسر جبارخان که هم کاسه دیروز دربار شاه و فراری ضدّ انقلاب امروز است، به همراه عواملش، به ویژه طارق، خائنانه ستون پنجم دشمن شدند و از پشت به مردم بی دفاع خنجر می زنند ...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان