- 1856
- 1000
- 1000
- 1000
انسانها و خرچنگها
کودکی به نام «ژائو پائولو» با کنجکاوی، زوایای سرزمینی مطرود را میکاود و با بیان روحیات یکایک ساکنان، آن مکان را خوب به تصویر میکشد.
از ایرانصدا بشنوید
ساکنان روستایی در نزدیکی شهری در برزیل، مردمانی بسیار فقیر دارد. آنها در میان گلولای باتلاقها برای خود کلبههایی چوبی و محقر به پا کردهاند و غذای عمدهشان خرچنگ است، زیرا در آن ناحیه خرچنگ بسیار یافت میشود.
دولت سعی میکند با توسعهی این روستای کوچک مبارزه کند و جلوی ساخت کلبههای بیشتر را بگیرد، اما در میان ساکنان ده، پیرمردی افلیج به نام «کوسم» زندگی میکند که بهنوعی رهبر مردم محسوب میشود. با تدبیری که کوسم میاندیشد، مردم بدون اینکه مأموران دولتی متوجه شوند، به ساخت کلبهها ادامه میدهند.
یکی از بهترین دوستان کوسم «ژائو پائولو» است؛ پسربچهای که برای او روزنامه میآورد و با او صحبت میکند و به داستانهایش گوش میدهد.
مدتی بعد، سیلی سهمگین آن نواحی را در بر میگیرد و خسارات فراوانی برجای میگذارد. بسیاری از کلبهها ویران میشوند و عدهای از مردم، ناپدید و تعدادی از دام و طیور، کشته میشوند.
پس از فرو نشستن آب، وضعیت مردم فقیر آن ناحیه بدتر از گذشته میشود؛ اما میل به زندگی همچنان در آنها بیدار است و وادارشان میکند دوباره به کار و فعالیت بپردازند. کمکم زمزمۀ وقوع انقلاب به گوش میرسد، زیرا مردم ستمدیده و بیبضاعت امید دارند افراد ناصالح را از دولت بیرون بیندازند و دولتی داشته باشند که پشتیبان مردم بیچیز است.
خانۀ کوسم محل تشکیل جلسههای سیاسی میشود و او مردم آن ناحیه را راهنمایی میکند. مدّتی بعد، روستا در غم و اندوه فرو میرود، زیرا کوسم از دنیا میرود.
درباره کتاب:
«ژوزوىه دو کاسترو» کتاب «انسانها و خرچنگها» را در سال 1967 نوشت. داستان دربارهی دوران سخت کودکی نویسنده در برزیل است. این کتاب با دیگر آثار نویسنده تفاوت دارد. در کتابهای دیگرش پدیدهی گرسنگی را از نظرگاههای علمی و اجتماعی بررسی کرده است، اما در این کتاب بیداد گرسنگی را درخلال یک داستان لطیف نمایانده است. این داستان بهتنهایی بیش از همهی رسالههای اقتصادی و سیاسی از چهرهی زشت و نفرتبار گرسنگی پرده برمیدارد.
نویسندهی «انسانها و خرچنگها» در گذر عمر شاهد زندگی وابستهی انسانها و خرچنگها در کنار هم بود؛ آدمهایی که مرگ و زندگی آنان به بود و نبود خرچنگ وابسته بود. کاسترو در مقدمهی کتابش میگوید: «من داستان کودک بینوایی را برای شما نقل میکنم که چشم به مناظر این جهان میگشاید، اما چشماندازش محدود است به شاخهی بزرگی از یک دریا، دریای بینوایی و سیهروزی که سراسر یک قاره را در بر گرفته است. برای شما حکایت خواهم کرد که چگونه در باتلاقهای «رسیف» در میان غریقهای این دریا گرسنگی را کشف کردم. من پدیدۀ گرسنگی را در دانشگاه سوربن یا در دانشگاههای دیگر نشناختم؛ در باتلاقهای «کاپی باریب» و محلات محروم «آفوگادو»، «پیتا» و «سانتو آمارو» و در جزیرهی «لیت» گرسنگی وجود خود را بر من آشکار ساخت».
کاسترو برای نخستین بار از این دیو نابکار سخن میگوید و به انسانها هشدار میدهد تا از وجود دشمنی که در کنارشان کمین کرده است، آگاه شوند. شاید کاسترو نمیخواهد در این کتاب روشِ درمان را نشان دهد، بلکه با تجسم درد میخواهد راه پیشگیری را گوشزد کند.
دربارهی نویسنده:
«ژوزوئه دو کاسترو» پزشک، متخصص علم تغذیه، نویسنده، استاد دانشگاه و رئیس پیشین سازمان خواربار جهانی (فائو) و فعال اجتماعی در زمینهی مبارزه با گرسنگی جهانی بود.
او در سال 1908 در منطقهی رسیف برزیل بهدنیا آمد و در سال 1973 میلادی در پاریس از دنیا رفت. او که در پزشکی، جامعهشناسی و دانش جغرافیا شهرت و اعتباری دارد، در سرزمینی فقیرنشین که زادگاه هزاران انسان گرسنه بوده و هست، از شکم این دیو وحشت و مرگ به دنیا آمد. در گرسنگی زاده و با گرسنگی بزرگ شد.
مهمترین آثار او «جغرافیای گرسنگی» (منتشر شده در سال 1946) و «ژئوپلتیک گرسنگی» است که در سال 1952 در برزیل و به زبان پرتغالی منتشر شد. کتاب اخیر در سال 1341 خورشیدی به نام «انسان گرسنه» ترجمه و منتشر شد.
* کتاب: انسانها و خرچنگها (1967)
دولت سعی میکند با توسعهی این روستای کوچک مبارزه کند و جلوی ساخت کلبههای بیشتر را بگیرد، اما در میان ساکنان ده، پیرمردی افلیج به نام «کوسم» زندگی میکند که بهنوعی رهبر مردم محسوب میشود. با تدبیری که کوسم میاندیشد، مردم بدون اینکه مأموران دولتی متوجه شوند، به ساخت کلبهها ادامه میدهند.
یکی از بهترین دوستان کوسم «ژائو پائولو» است؛ پسربچهای که برای او روزنامه میآورد و با او صحبت میکند و به داستانهایش گوش میدهد.
مدتی بعد، سیلی سهمگین آن نواحی را در بر میگیرد و خسارات فراوانی برجای میگذارد. بسیاری از کلبهها ویران میشوند و عدهای از مردم، ناپدید و تعدادی از دام و طیور، کشته میشوند.
پس از فرو نشستن آب، وضعیت مردم فقیر آن ناحیه بدتر از گذشته میشود؛ اما میل به زندگی همچنان در آنها بیدار است و وادارشان میکند دوباره به کار و فعالیت بپردازند. کمکم زمزمۀ وقوع انقلاب به گوش میرسد، زیرا مردم ستمدیده و بیبضاعت امید دارند افراد ناصالح را از دولت بیرون بیندازند و دولتی داشته باشند که پشتیبان مردم بیچیز است.
خانۀ کوسم محل تشکیل جلسههای سیاسی میشود و او مردم آن ناحیه را راهنمایی میکند. مدّتی بعد، روستا در غم و اندوه فرو میرود، زیرا کوسم از دنیا میرود.
درباره کتاب:
«ژوزوىه دو کاسترو» کتاب «انسانها و خرچنگها» را در سال 1967 نوشت. داستان دربارهی دوران سخت کودکی نویسنده در برزیل است. این کتاب با دیگر آثار نویسنده تفاوت دارد. در کتابهای دیگرش پدیدهی گرسنگی را از نظرگاههای علمی و اجتماعی بررسی کرده است، اما در این کتاب بیداد گرسنگی را درخلال یک داستان لطیف نمایانده است. این داستان بهتنهایی بیش از همهی رسالههای اقتصادی و سیاسی از چهرهی زشت و نفرتبار گرسنگی پرده برمیدارد.
نویسندهی «انسانها و خرچنگها» در گذر عمر شاهد زندگی وابستهی انسانها و خرچنگها در کنار هم بود؛ آدمهایی که مرگ و زندگی آنان به بود و نبود خرچنگ وابسته بود. کاسترو در مقدمهی کتابش میگوید: «من داستان کودک بینوایی را برای شما نقل میکنم که چشم به مناظر این جهان میگشاید، اما چشماندازش محدود است به شاخهی بزرگی از یک دریا، دریای بینوایی و سیهروزی که سراسر یک قاره را در بر گرفته است. برای شما حکایت خواهم کرد که چگونه در باتلاقهای «رسیف» در میان غریقهای این دریا گرسنگی را کشف کردم. من پدیدۀ گرسنگی را در دانشگاه سوربن یا در دانشگاههای دیگر نشناختم؛ در باتلاقهای «کاپی باریب» و محلات محروم «آفوگادو»، «پیتا» و «سانتو آمارو» و در جزیرهی «لیت» گرسنگی وجود خود را بر من آشکار ساخت».
کاسترو برای نخستین بار از این دیو نابکار سخن میگوید و به انسانها هشدار میدهد تا از وجود دشمنی که در کنارشان کمین کرده است، آگاه شوند. شاید کاسترو نمیخواهد در این کتاب روشِ درمان را نشان دهد، بلکه با تجسم درد میخواهد راه پیشگیری را گوشزد کند.
دربارهی نویسنده:
«ژوزوئه دو کاسترو» پزشک، متخصص علم تغذیه، نویسنده، استاد دانشگاه و رئیس پیشین سازمان خواربار جهانی (فائو) و فعال اجتماعی در زمینهی مبارزه با گرسنگی جهانی بود.
او در سال 1908 در منطقهی رسیف برزیل بهدنیا آمد و در سال 1973 میلادی در پاریس از دنیا رفت. او که در پزشکی، جامعهشناسی و دانش جغرافیا شهرت و اعتباری دارد، در سرزمینی فقیرنشین که زادگاه هزاران انسان گرسنه بوده و هست، از شکم این دیو وحشت و مرگ به دنیا آمد. در گرسنگی زاده و با گرسنگی بزرگ شد.
مهمترین آثار او «جغرافیای گرسنگی» (منتشر شده در سال 1946) و «ژئوپلتیک گرسنگی» است که در سال 1952 در برزیل و به زبان پرتغالی منتشر شد. کتاب اخیر در سال 1341 خورشیدی به نام «انسان گرسنه» ترجمه و منتشر شد.
* کتاب: انسانها و خرچنگها (1967)
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان