منو
نغمه‌ی کلک بهار

نغمه‌ی کلک بهار

  • 12 قطعه
  • 283 دقیقه مدت کتاب
  • 5859 دریافت شده
نویسنده: علی دنیوی ساروی
کارگردان: جواد پیشگر
قالب: نمایشی
دسته‌بندی: کتاب گویا
محمدتقی بهار، ملقب به ملک‌الشعرا و متخلص به «بهار»، شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامه‌نگار، تاریخ‌نگار و سیاست‌مدار معاصر ایرانی بود. نمایش نغمه ی کلک بهار به بخش هایی از زندگی نامه ی این شاعر بزرگ می پردازد.

از ایرانصدا بشنوید

محمد تقی بهار دوران کودکی اش را در کنار خانواده ای اهل شعر وادب گذراند. پدرش که خود لقب ملک الشعرایی داشت، او را با شعر وشاعری آشنا می کرد. بهار در سن هشت سالگی اولین شعرش را سرود و به شاهنامه خوانی وخواندن اشعار شعرای بزرگ ایران پرداخت. بهار در سن 17سالگی ازدواجی از پیش تعیین شده را تجربه کرد. او در این زمان از محضر اساتیدی چون ادیب نیشابوری بهره ها برد. اما در این میان بارها مورد حسادت دیگران قرار می گرفت. همین امر موجب شد تا مجلسی برای سنجش استعداد او در زمینه ی شاعری شکل بگیرد. پس از اثبات استعداد او دراین مجلس به او لقب استادی داده و در جمع بزرگان او را می پذیرند. او بعد از این اتفاق ازمشهد به تهران رفته واز آنجا عازم فرنگستان می شود. اما با فوت پدر و بی سرپرستی خانواده، بهار مجبور به بازگشت به وطن می شود و به همراهی دوستانش روزنامه ی خراسان را راه می اندازد. در این زمان گلنوش همسر بهار از دنیا می رود و بهار در غمی بزرگ گرفتار می شود. بهار در روزنامه ی خراسان شعری با نام کلک بهار منتشر می کند که موجب دستگیری وزندانی شدن او می شود.اما او خیلی زود از زندان خلاص می شود. انقلاب مشروطه به وقوع می پیوندد و بهار ودوستانش به یمن این اتفاق مجلس شادی ترتیب می دهند. بهار در سال 1288 با سودابه ازدواج می کند.او در مسجد گوهرشاد شعری تأثیر گذار می خواند ومجددا دستگیر می شود. موقعیت بهار به خطر می افتد اما او با جسارت تمام از حقوق مردم دفاع می کند . در جریان به توپ بستن حرم امام رضا(ع) دوست و یار صمیمی بهار ایوب ثنایی کشته می شود و بهار در رثای او قطعه ی معروف "مرغ سحر" را می سراید. استبداد کشور را فرا می گیرد و روس های اشغالگر وارد ایران می شوند. بهار دوباره به زندان می رود و در اول فروردین به تهران تبعید می شود. او در تهران نیز با شعرا در ارتباط است و اشعارش را توسط دوستانش به چاپ می رساند. او بعد از یک سال به مشهد برمی گردد و درانتخابات مجلس پذیرفته می شود. شور سیاسی در زندگی بهار بیشتر از قبل می شود. بسیاری از دوستان ونزدیکان بهار مثل میرزاده ی عشقی، واعظ قزوینی و خواهرش عذرا در آن روزها او را ترک می کنند . او خانواده ش را برای در امان ماندن از هر گزندی به دماوند می برد. او در سال 1307 در سن 44 سالگی مبتلا به سل می شود وبا وضع مالی نه چندان خوب وداشتن 5 فرزند خانه نشین می شود . در این زمان اعتمادالدوله وزیر فرهنگ آن زمان به دیدارش می آید و شغلی مناسب به او پیشنهاد می کند. همه چیز خوب پیش می رود تا اینکه این بار او را به اصفهان تبعید می کنند.در سال 1313بهار به همراه خانواده به تهران برمی گردد. قوام به او پیشنهاد می دهد که وزارت فرهنگ را بر عهده بگیرد اما او بعد مدتی از این مقام نیز استعفا می دهد. او برای ادامه درمان بیماری اش به همراه خانواده عازم فرنگ می شود....

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

4

محتوا و داستان

4

فصل ها

تصاویر

کتاب گویا