منو
موسیو پن

موسیو پن

  • 4 قطعه
  • 76 دقیقه مدت کتاب
  • 6092 دریافت شده
«موسیو پن» رمانی مشهور از «روبرتو بولانیو»، نویسنده‌ی سرشناس اهل شیلی و نماینده‌ی ادبیات آمریکای لاتین است. این رمان نخستین بار در سال 1999 منتشر شد؛ درست چهار سال پیش از مرگ بولانیو و به یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های خارجی آمریکا تبدیل شد.

از ایرانصدا بشنوید

نسخه‌ی انگلیسی این اثر در سال 2010 در آمریکا به چاپ رسید و انتشارات «نیو دایرکشن» رمان موسیو پن را بهترین اثر کارنامه‌ی یک‌ساله‌اش دانست و همان سال «ویل بلایث» در روزنامه‌ی «نیویورک تایمز» درباره‌ی این کتاب نوشت: «موسیو پن رازآلودترین رمان بولانیو است؛ داستانی که او در سال 1981 یا 82 نوشته است و سرشار از رازهایی است که باید در زندگی واقعی او جست‌وجویشان کرد.»
داستان درباره‌ی کهنه‌سربازی به نام «پی‌یر پن» است که متخصص طب سوزنی، هیپنوتیزم و علوم خفیه است. او در پاریس زندگی می‌کند و با زنی به نام «مادام رینو» دوست است؛ همسر یکی از کسانی که برای درمان بیماری‌اش به او مراجعه کرد، اما پن موفق به معالجه‌ی او نشد.
ماجرا از جایی شروع می‌شود که مادام رینو قرار ملاقاتی با موسیو پن می‌گذارد و از او می‌خواهد «بایخو» (همسر یکی از دوستانش که دچار سکسکه‌‌ی مرگ‌آوری همراه با تب شدید شده) را درمان کند. پن که دوست دارد توانایی‌اش را به مادام رینو ثابت کند، این موضوع را می‌پذیرد، اما درست روز قرار ملاقاتی که با بایخو در بیمارستان دارد، دو غریبه‌ی اسپانیایی که از قبل هم تعقیبش می‌کردند، پیغامی برایش می‌فرستند و از او می‌خواهند در قراری که همان شب ساعت 10 گذاشته‌اند، حاضر شود....
***
«روبرتو بولانیو»، زاده‌ی 15ژوئیه‌ی1953 و درگذشته‌ی 28آوریل2003، نویسنده و شاعر شیلیایی و از پیش‌‌گامان موج نوی داستان‌نویسی آمریکای جنوبی است. مشخصه‌ی اصلی زندگی او آوارگی بود. پدرش راننده‌ی کامیون و مادرش معلم بود. در زمان کودکی بولانیو، او و خانواده‌اش بین شهرهای شیلی سرگردان بودند و سرانجام در سال 1968 به مکزیکوسیتی مهاجرت کردند. در این زمان، اشتهای او به ادبیات سر باز کرد و چنان حریصانه کتاب می‌خواند که به بت تمام زندگی‌‌اش، خورخه لوئیس بورخس، پهلو می‌زد.
سال 1990 بولانیو با کارولینا لوپز- اهل کاتالونیا- ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو فرزند بود. پدر شدن بولانیو را زیرورو کرد. او که مجبور بود زندگی‌اش را بچرخاند، شعر را کنار گذاشت و به نثر روی آورد. زمانی که 38 سال داشت فهمید که کبدش شدیداً آسیب دیده و از آن به بعد نوشتن را با تمرکز و وسواس کمتری ادامه داد.
از 1996 به بعد، سالی یک یا دو کتاب منتشر می‌کرد. با وجود اوضاع نابسامان سلامتی‌اش، می‌توانست پیش از آنکه از حال برود، 48 ساعت یک‌نفس بنویسد. از ده رمان و سه مجموعه داستانش که همه در ده سال طوفانی آخر عمرش کامل شدند، دو رمان حجیمش، «کارآگاهان وحشی» و «2666»، از همه مشهورتر و مهم‌ترند.

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

5

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • یکی از بهترین کتاب هایی که تو این چندماه اخیر شنیدم گوینده اش هم خوب بود پیشنهاد میشه
  • من متوجه نشدم چی شد تهش یا بقیه هم مثل من متوجه نشدن؟! بی سر و ته بود انگار،بیشتر انگار یه نفر داست کابوس دوزخش رو تعریف میکرد
  • یک داستان از هم گسیخته و روان پریش اصلا" معلوم نشد علت اتفاقات توی داستان چی بوده!
  • من عاشق آقای کبودوند هستم واقعا بازیاشون عالیه نمی دونستم کتاب هم می خونن ممنون
  • کتاب خوبی بود مخصوصا با صدای آقای سام کبودند باز هم از ایشون کتاب بذارین
  • اصلاً ارزش گوش کردن نداشت! از ایران صدا بعید بود.😑
  • سلام البته میشه پز روشنفکری گرفت و کلی از این اثر تعریف کرد اما ... نثر فارسی این اثر که توسط اقای کولیوند خونده میشه به لحاظ روانی و تصویر سازی قابل توجه هست که باید اعتبارش رو به مترجم و اقتباس کننده داد... اما داستان و مار نویسنده اصلی هیچ نقطه مثبتی نداره و به عیچ عنوان دنبال هیچ نوع متطقی در رویدادها یا شخصیتهای قصه نباشید ... برای اونا که جنبه داستانی و دراماتیک کار براشون مهمه فقط یک افسوس و وقت تلف کردن هست... اگر دنبال تجربه یک متن از موج نو و ادبیات نووار فرانسه هستید یه موضوع دیگه
  • عالی بود حتما بشنوید مخصوصا اجرای آقای کبودوند حرف نداشت
  • داستان جالبی نبود به هیچ وجه انتخاب خوبی نیست
  • خیلی خلاصه شده,ولی بازم ممنون.به هر حال اثر اقتباسیه,کاش که بجای اینکار,کتابارو کامل میخوندید.
  • حیف وقت .خیلی بی معنی بود .مینا
  • داستان جالبی نداشت ولی گوینده عالی بودند
  • به تمام معنا بی سرو ته
  • چه خنننککککک ...حیف این صدا. برا این
  • سروته داشت نداشت می داشت
  • صرف نظر از صدای زیبا و دلنشین گوینده، داستان واقعا بی سر وته و بی محتوا بود
  • خوشم نیومد، گوینده و اجرا و آهنگ خوب با داستانی بی سرو ته ...
  • تهش چرا همچین شد یعنی من متوجه نشدم؟؟؟ حس کردم هیچ اتفاقی نیوفتاد معلوم نشد مردای مرموز کین و این همه اتفاق و ترس دلیلش چی بود؟ کسی فهمید؟؟ یا من فقط متوجه نشدم🤧🤧
  • داستان رو د وست نداشتم، اما صدای راوی عالی بود ممنون
  • این چرا ته نداشت؟

تصاویر

از همین گوینده

کتاب گویا