- 10224
- 1000
- 1000
- 1000
رینگ
«جو بناپارت»، دانشجو و نوازندهی نیویورکی که عاشق شهرت است، در زادروزِ بیستویک سالگیاش تصمیم میگیرد سرنوشت خود را تغییر دهد.
از ایرانصدا بشنوید
«جو بناپارت» پسر 21سالهای است که بهدلیل علاقهی پدرش به موسیقی، سالهای نوجوانی و جوانیاش را به نوازندگی مشغول بوده است. او بدون اطلاع پدر به سمت بوکس رفته و با هوش و پشتکاری که دارد، خود را بهعنوان یکی از بهترین بوکسورهای آمریکا مطرح میکند. پدر که از توجه بسیار او به اینگونه امورِ خشن و ویرانگر ناراحت است، هرچه میکوشد تا جو را به خانهی اولش بازگرداند، موفق نمیشود.
جو که در پی گرفتن انتقام از جامعه و مردم آمریکاست، با کسب موفقیتهای پیدرپی بهدنبال شهرت و رفع عقدههای ناشی از درک نشدن از سوی جامعه است. او اکنون در آستانهی قهرمانی آمریکاست و اینها همه در حالی است که او هیچ توجهی به قابلیتهای هنری و ظرافتهای روحیاش ندارد.
* دربارهی کتاب:
این نمایش رادیویی اقتباسی است از نمایشنامهی «پسر طلایی» نوشتهی «کلیفورد اودتس»، نویسندهی آمریکایی. او این اثر را در سال 1937 نگاشته است. داستان روایت زندگی نوازندهی چیرهدستی است که به ورزش بوکس رو میآورد.
* دربارهی نویسنده:
«کلیفورد اودتس / 18ژوئیه1906 – 14اوت1963» فیلمنامهنویس، کارگردان و هنرپیشهی اهل ایالات متحده آمریکا بود. او با «گروپ تئاتر» همکاری داشت و از نـامدارترین نمایشنامهنویسان معترض در دوران بحران اقتصادی آمریکا بود.
نمایشنامههایش عبارتاند از: «در انتظار چپیها (1935)، بر اساس اعتصاب تاکسیرانان، برخیز و آواز بخوان (1935)، پسر طلایی (1937) و دختر روستایی (1950)».
او از نخستین اعضای بازیگران تئاتر تجربی گروپ بود که «هارولد کلرمن، لی استراسبرگ و شریل کرافورد» سرپرستان آن بودند و پذیرفته بود که فقط نمایشنامههای آمریکایی را به روی صحنه آورد.
کلیفورد کمونیست بود و از رهگذر نویسندگی برای تئاتر گروپ و دیگر گروههای تئاتر کارگران نظام سرمایهداری و گسترش فاشیسم در آمریکای دههی 1930 را به باد حمله میگرفت.
اودتس در نیویورک سیتی به دنیا آمد و فرزند یک خانوادی مهاجر یهودی اهل اروپای شرقی بود. معروفترین نمایشنامهاش، «در انتظار چپیها»، نمایشنامهای تکپردهای بر پایهی اعتصاب تاکسیرانان نیویورک در 1934، نوعی دعوت به قیام مسلحانه برای تشکیل اتحادیهی کارگری بود. در انتظار چپیها، یک سال بعد از اجرای اول خود، آوازهای جهانی بهدست آورد و در سرتاسر تماشاخانههای کارگری آمریکا و نیز غرب اروپا به اجرا درآمد. «بیدار شو و آواز بخوان» ـ که نمایشنامهای خانوادگی و یادآور خاطرات گذشته (نوستالژیک) است ـ با موفقیت گسترده روبهرو شد؛ پس از آن «پسر طلایی» را نوشت که سرگذشت جوان مهاجر ایتالیایی است که ویولن مینوازد، ولی وقتی که مشتزن میشود و دستهایش آسیب میبیند، استعداد موسیقیاش تباه میشود. اودتس نمایشنامهای ضدّ نازی به نام «تا روزی که بمیرم» (1935) نیز نوشت. در اواخر دههی 1930 به هالیوود رفت و نویسنده و کارگردان موفق سینما شد، اما به نمایشنامهنویسی نیز ادامه داد.
* کتاب:
Golden Boy (1937)
جو که در پی گرفتن انتقام از جامعه و مردم آمریکاست، با کسب موفقیتهای پیدرپی بهدنبال شهرت و رفع عقدههای ناشی از درک نشدن از سوی جامعه است. او اکنون در آستانهی قهرمانی آمریکاست و اینها همه در حالی است که او هیچ توجهی به قابلیتهای هنری و ظرافتهای روحیاش ندارد.
* دربارهی کتاب:
این نمایش رادیویی اقتباسی است از نمایشنامهی «پسر طلایی» نوشتهی «کلیفورد اودتس»، نویسندهی آمریکایی. او این اثر را در سال 1937 نگاشته است. داستان روایت زندگی نوازندهی چیرهدستی است که به ورزش بوکس رو میآورد.
* دربارهی نویسنده:
«کلیفورد اودتس / 18ژوئیه1906 – 14اوت1963» فیلمنامهنویس، کارگردان و هنرپیشهی اهل ایالات متحده آمریکا بود. او با «گروپ تئاتر» همکاری داشت و از نـامدارترین نمایشنامهنویسان معترض در دوران بحران اقتصادی آمریکا بود.
نمایشنامههایش عبارتاند از: «در انتظار چپیها (1935)، بر اساس اعتصاب تاکسیرانان، برخیز و آواز بخوان (1935)، پسر طلایی (1937) و دختر روستایی (1950)».
او از نخستین اعضای بازیگران تئاتر تجربی گروپ بود که «هارولد کلرمن، لی استراسبرگ و شریل کرافورد» سرپرستان آن بودند و پذیرفته بود که فقط نمایشنامههای آمریکایی را به روی صحنه آورد.
کلیفورد کمونیست بود و از رهگذر نویسندگی برای تئاتر گروپ و دیگر گروههای تئاتر کارگران نظام سرمایهداری و گسترش فاشیسم در آمریکای دههی 1930 را به باد حمله میگرفت.
اودتس در نیویورک سیتی به دنیا آمد و فرزند یک خانوادی مهاجر یهودی اهل اروپای شرقی بود. معروفترین نمایشنامهاش، «در انتظار چپیها»، نمایشنامهای تکپردهای بر پایهی اعتصاب تاکسیرانان نیویورک در 1934، نوعی دعوت به قیام مسلحانه برای تشکیل اتحادیهی کارگری بود. در انتظار چپیها، یک سال بعد از اجرای اول خود، آوازهای جهانی بهدست آورد و در سرتاسر تماشاخانههای کارگری آمریکا و نیز غرب اروپا به اجرا درآمد. «بیدار شو و آواز بخوان» ـ که نمایشنامهای خانوادگی و یادآور خاطرات گذشته (نوستالژیک) است ـ با موفقیت گسترده روبهرو شد؛ پس از آن «پسر طلایی» را نوشت که سرگذشت جوان مهاجر ایتالیایی است که ویولن مینوازد، ولی وقتی که مشتزن میشود و دستهایش آسیب میبیند، استعداد موسیقیاش تباه میشود. اودتس نمایشنامهای ضدّ نازی به نام «تا روزی که بمیرم» (1935) نیز نوشت. در اواخر دههی 1930 به هالیوود رفت و نویسنده و کارگردان موفق سینما شد، اما به نمایشنامهنویسی نیز ادامه داد.
* کتاب:
Golden Boy (1937)
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان