منو
افسانه‌ی کوراوغلو

افسانه‌ی کوراوغلو

  • 7 قطعه
  • 131 دقیقه مدت کتاب
  • 21486 دریافت شده
نویسنده: عزیز حاج بیکف
کارگردان: مجید همزه
قالب: نمایشی
دسته‌بندی: کتاب گویا
«افسانه‌ی کوراوغلو» برگرفته از اپرای کوراوغلو اثر «عزیز حاج بیگف» است و در آن زندگی پسر جوانی به نام «روشن» روایت می‌شود که علیه ظلم و ستم خان قیام می‌کند و نام کوراوغلو را برای خود برمی‌گزیند. او عاشق دختری به نام نگار است و ...

از ایرانصدا بشنوید

افسانه‌ای آذری:
«روشن» جوانی است که پدرش (عالی بیگ) مسئولیت نگهداری و مراقبت از اسب‌های خان را برعهده دارد. روشن اسبی به نام «گرات» دارد. از آنجا که مراتع اطراف به دست مزدوران خان لگدکوب شده و بی‌حاصل است، روشن از پدرش اجازه می‌خواهد تا اسب‌ها را برای چرا به چراگاه‌های آن سوی چنلیبل ببرد. عالی بیگ از این بیم دارد که رمه خان توسط کوه‌نشینان چنلیبل ربوده شود، اما روشن پدرش را مطمئن می‌کند که چنین نخواهد شد.
ازطرفی حمزه بیگ به خان خبر می‌دهد که «نعمت پاشا»، برای سرکشی به ملک خود، به آنجا می آید. خان تصمیم می گیرد برای خشنودی نعمت پاشا یکی از بهترین اسب‌های رمه‌اش را به او هدیه دهد.
نگار، دختری که برای روشن نشان شده و خدمتکار سرای خان است، با شنیدن این خبر به سراغ برادرش (عیوض) می‌رود تا از طریق او این خبر را به روشن برساند و مانع رفتن او به چنلیبل شود و ...

کوراوغلو (به ترکی آذربایجانی: Koroğlu) اپرایی است در پنج پرده که عزیز حاجی‌بیگف، موسیقی‌دان نامدار آذربایجانی، آن را ساخته و اشعار این اپرا را محمدسعید اردوبادی سروده است.

*این اپرا در سال 1938 با نمایش در جشنواره «دههٔ هنرهای آذربایجان» در مسکو، با استقبال روبه‌رو شد. در آن اجرا استالین نیز حضور داشت.
اپرای حماسی کوراوغلو، چندین نسل، با روایت عاشیق‌ها، سینه‌به‌سینه نقل شده‌ است.
حاجی‌بیگف برای نوشتن این اپرا جایزه لنین (1938)، جایزه استالین (1948) و هنرمند خلق اتحاد جماهیر شوروی (1941) را دریافت کرد.

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

4

محتوا و داستان

4

فصل ها

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • عالیبودممنون
  • با سلام من این داستان کوراوغلو را از زبان بزرگان محل زندگی خودم زیاد شنیده ام خیلی شبیه به داستانی که اینجا خونده ام هست ولی اسمی روستا نیست من در یکی از روستاهایکورد نشین خراسان شمالی شهرستان شیروان روستای قلجق زندگی میکنم و در این روستا یک مکان هست به نام کوراغله هست که به این داستان خیلی شبیه
  • سلام واقعا عالی بود اما اسم اسب کوراوغلو قیرات بود نه گرات از طرفی دیگر داستان تعریف شده بانمونه اصلی این افسانه اذری تفاوتهای زیادی دارد خواهشا متن اصلی را در نظر داشته باشید اما در کل کار بسیار زیبایی بود ممنون
  • بسیار عالی
  • بسیار عالی 👍
  • باسپاااااااس فراوان از زحماتتون عالییییییییییییی بود .مینا
  • اززحمات شماسپاسگزاری میکنم.فقط یه انتقاد:(چرا اسمش را گذاشتین افسانه کوراوغلو)کوراوغلوکه افسانه نیست .حقیقت بودوهست.
  • هر افسانه ای پشتش حقیقتیست
  • *بنظرم خیلی خلاصه بود و از کارهای کوراغلو خیلی چیز خاصی نگفته *
  • روزی که بگیرند از این چهره نقابی وقت است کبوتر بزند نوک به عقابی
  • عالی ممنون

تصاویر

کتاب گویا