- 29518
- 1000
- 1000
- 1000
کفشهای عجیب
در بغداد مردی به نام خالد زندگی می کرد. او وضع خوبی داشت و محتاجِ کسی نبود، اما سر و وضعش خوب نبود و هرکه او را میدید، فکر میکرد فقیر است. او از خدا تشکر نمیکرد و خسیس بود.
از ایرانصدا بشنوید
خالد در ماه، حتی یک دینار هم خرج خودش نمیکرد و لباسها و کفش نامناسبی میپوشید. کفشهای وصلهدار او بچهها را به خنده میانداخت. خیلی عجیب بود که این کفشها چطور این همه مدت، دوام آوردهاند. کفاشها و پینهدوزها دیگر کفش او را نمیدوختند و او و کفشهایش، زبانزد مرم شهر شده بودند.
روزی، در بازار، کاسبی به خالد گفت که پیشنهادی خوب و پردرآمد برایش دارد....
روزی، در بازار، کاسبی به خالد گفت که پیشنهادی خوب و پردرآمد برایش دارد....
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
آسیب ها
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان