منو
خاک نرم و نمناک

خاک نرم و نمناک

  • 7 قطعه
  • 127 دقیقه مدت کتاب
  • 9429 دریافت شده
نویسنده: شقایق مدی
کارگردان: حمید منوچهری
قالب: نمایشی
دسته‌بندی: رمان و داستان
باران تندی می بارد و زمان زایمان معصومه، همسر عبدالحسین، فرارسیده است. او برای آوردن قابله به دِه بالا می رود و اواخر شب برمی گردد...

از ایرانصدا بشنوید

او دلیل دیرآمدنش را تعریف می کند که چطور مجبور شده با روستاییان علیه نوکران خان بجنگد و سرانجام توسط یکی از آدمهای خان شناسایی شده است. در این میان خانواده «عبدالحسین» برای در امان ماندن از انتقام خان، چاره ای جز ترک شبانه روستای محل اقامتشان و رفتن به شهری ناشناس ندارند...
عبدالحسین برونسی (زاده 3 شهریور 1321، روستای گلبوی کدکن توابع تربت حیدریه - درگذشت 23 اسفند 1363 عملیات بدر، شرق دجله) یکی از فرماندهان ایران در جنگ ایران و عراق بود.
او پس از چند بار تغییر شغل نهایتا به شغل بنایی روی آورد و تا هنگام پیوستن به سپاه این شغل را ادامه داد. او همچنین از فعالان سیاسی مخالف حکومت پهلوی بود که چند بار توسط ساواک دستگیر و شکنجه شد و نهایتا حکم اعدامش صادر گردید، اما با وقوع انقلاب حکم اجرا نشد.
شهید عبدالحسین برونسی درباره یکی از موارد دستگیری‌اش می‌گوید:
در زندان به قدری جای ما تنگ بود که به نوبت چند نفر می‌خوابیدیم و چند نفر دیگر می‌ایستادیم. ما را شکنجه می‌کردند. دور ما را گرفتند یک مسلسل را به پشتم گذاشتند دیگری را روی سینه‌ام و یکی هم سیلی می‌زد و می‌گفت: پدر سوخته بگو دوستان شما چه کسانی هستند. گفتم: من هیچ دوستی ندارم تک و تنها هستم، یکی از آن‌ها گفت: نگاه کن پدر سوخته را هرچه کتک می‌زنیم رنگش تغییر نمی‌کند. می‌گفتند: تو را می‌کشیم، می‌گفتم: بکشید. به دهانم می‌زدند هر دندانی که می‌افتاد می‌گفتند. پدر سوخته دندانهایش دارد می‌ریزد و کسی را لو نمی‌دهد.
او پس از انقلاب به سپاه پیوست و در آغاز جنگ راهی جبهه شد. عبدالحسین در این دوران مسئولیت‌های مختلفی داشت که آخرین آن فرماندهی «تیپ هجدهم جوادالائمه (ع) » بود که در سال 1363 طی عملیات «بدر» در شرق دجله کشته شد. او 5 سال همزمان با کار به تحصیل علوم اسلامی نیز می‌پرداخت.
به دلیل رشادت‌ها و گروهانش در جنگ، رسانه‌های عراقی نیر بارها با خشم از او یاد کرده و صدام برای سر او جایزه تعیین کرده بود. «گردان بلال» با فرماندهی وی در جریان عملیات «والفجر 3» سپاه موفق به تصرف «ارتفاعات کله قندی» و به اسارت گرفتن سرهنگ «جاسم یعقوب» داماد و پسرخاله صدام شد. در وصیت نامه وی آمده‌است:
«آنچه که می‌گویم از صمیم قلب است و با چشم باز این راه را پیموده‌ام و ثابت قدم مانده‌ام ؛ امیدوارم این قدم‌هایی که در راه خدا برداشته‌ام، خداوند آن‌ها را قبول درگاه خودش قرار دهد و ما را از آتش جهنم نجات دهد.
فرزندانم، خوب به قرآن گوش کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگی‌تان قرار بدهید. باید از قرآن استمداد کنید و باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به امام زمان باشید. همیشه آیات قرآن را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند.»

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

5

فصل ها

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    سلام اسم کتاب رو غلط نوشتید اسم این کتاب "خاک های نرم کوشک" هست. نویسنده: سعید عاکف انتشارات: ملک اعظم
    با سلام و احترام و تشکر از شما. این کتاب گویا به صورت نمایشی در رادیو نمایش اقتباس از زندگی این شهید عزیز و بزرگ است و از روی کتاب خوانده نشده ،لذا دوستان با توجه به تنظیم مجدد متن برای نمایش رادیویی این نام را بر این کتاب گویا انتخاب کردند.
  • عالیه فقط یه ذره بیشتر بود خیییییلی بهتر بود
  • خداونداین شهیدعزیزرابااربابش اباعبدالله محشورکندانشاالله
  • ای جوان‌ها، ای انسان‌ها! به این قرآن توجه کنید که با ما چقدر دارد روشن حرف می‌زند و به روشنی به ما بیان می‌کند، بیایید تجارت در راه خدا کنید و از این تجارت چهار روز دنیا دست بکشید. چه معامله ای بالاتر از اینکه خدا خریدارش باشد. خدا، جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده است. آخر چرا به طرف جهنم پیش می‌روید.
  • این قرآنی که چندین سال است که در غریبی مانده است، او را زنده کنیم و سرمشق زندگی‌مان قرار دهیم و آن انسانیتی که خدا برای ما خلق کرده است و ما را به بهترین اندام و قواره خلق کرده را به اثبات برسانیم.
  • برای شادی روح شهدا صلوات اللهم صلی علی محمد و آل محمد

تصاویر

کتاب گویا